الهی دلخوشی باشه پناهت ! 11 ماهگی عزیزم
پسر شیرین و نازم....رادوین مهربون و صبورم
که زمان چنان شتابان و بی رحم میگذرد که فرصت رقص و پایکوبی را از عقربه ها میگیرد.
کاش میشد زمان را در این روزها نگه دارم.
در این روزهایی که تو به من لبخندهای بی دلیل و با دلیل هدیه میدهی .
در این روزهایی که مدام صدایم میزنی.... ماما ... ماما
دراین روزهایی که تلاش میکنی ازهرمانع و پلی ردشوی وآنزمان که موفق میشوی خنده ای ازسر شوق سر میدهی .
در این روزهایی که با هر ترانه ای دست های کوچکت را به هم میزنی تا شادیت را با ما تقسیم کنی .
در این روزهایی که لبانت را بر گونه ام میفشاری به نشانه بوسیدن ! و من ...
در این روزهایی که چشمهای تیزبین تر از عقابت هر خرده ریزه ای را به دام می اندازد .
در اینروزهایی که حتی فرصت نمیکنم خط نوشته ای از افکارم بنویسم تا یادم نرود این همه تازگی .
در این روزهایی که آنقدر مشتاق یاد گرفتن هستی که از خواب نیمروزی هم آنچنان خبری نیست .
در این روزهایی که هر جا میروم مانند جوجه اردکی دنبالم می آیی و آوبزان میشوی به امید آغوشم...
و من میتوانم آیا از خط نگاهت بی تفاوت بگذرم ؟
در این روزهایی که خسته از بی خوابی شب ولی زنده به لبخندت روزم شروع میشود .
در این روزهایی که هر ثانیه خدارا بیشتر حس میکنم و مادرم را قدر میدانم بی اندازه !
رادوین مامان :
از خدا ممنونم که همیشه گلچینی از بهترین ها را نثارم کرده ...
سپاس ای بیکران مهربان دوستم " خدایم ".