رادوینرادوین، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

♥♥ رادوین ؛ جوانمرد کوچولووو ♥♥

پنج سال گذشت ...سالگرد ازدواج مامان و بابا ...

 پنج سال : 12 تیر 1389 12 تیر 1390    12 تی ر 1391 12 تیر 1392  و 12 تیر 1393 امید جانم دوستت دارم همسر مهربانم، من برای همسفر شدن با تو، از تمام دلبستگی‌هایم گذشتم.حال منم و یك بغل پر از گلهای عاشقی. تو وعده سبزشدن دل كویر مرا دادی و بغض بی پایان مرا فرونشاندی. وقتی كه باران نمی‌بارد تو مهربانی ببار ای گل همیشه بهار من.  سالگرد با هم بودنمان مبارك عزيزترينم. ...
7 تير 1393

عاشقتم ...

                                                                         بازی با مدارک بابا رادوین جونم :   چشمان تو را که از نهایت زیبایی و زندگی با من حرف میزند ، دوست دارم نگاهت را که ساده و معصوم در جستجوی کشف این دنیاست ، دوست دارم. دستان کوچکت را ...
7 تير 1393

پانزده ماهگی عزیز مامان ...

سلام سلام نفس مامان  رادوین جونم پسر 80 سانتی و ده کیلویی مامان پونزده ماهگیت مبارک باشه عسلم. خیلی ماه شدی و خیلی شیطون و پرانرژی و بانمک. به خوبی راه میری و شب ها که میخوام بهت قطره اهن بدم به محض دیدنش پا به فرار میذاری تازگيا همش دور خودت مي چرخي سرت گيج ميره مي خوري زمين ديروز بابايي داشت مي رفت سر كار اينقد گريه كردي كه يواش يواش اشك منم داشت درمي اومد قربون دل مهربونت برم تازگیها مسواک برمیداری دو تا دندون کوچولوتو مسواک میزنی . عاشق این هستی که بکشی به دندونهای خوشگلت.ناخن گیر بر میداری پاهای نازتو میاری بالا میکشی رو ناخنات.خودت موهاتو شونه میکنی.بد جور عاشق موبایل و گوشی تلفنی و کاملا وس...
23 خرداد 1393

روز پدر ...

                                               رادوین عزیزم امروز روز پدر بود پسرکم.من و تو هم روز پدر رو به بابای خوب و مهربونت تبریک میگیم . ایشالله همیشه سایه اش بالا سرمون باشه.  بهش میگیم : امید عزیزم  بابای خوبم زیبایی عشق ، پاکی صداقت ، اوج مهربانی و نهایت آرامش همه و همه در کنار تو برای ما معنی پیدا کرد! روزت مبارک. واژه دوستت دارم برای عظمت قلب مهربانت چقدر ...
13 خرداد 1393

سیزده ماهگی رادوینم ...

  سلام خوشگل مامان   میخوام از سیزده ماهگیت بنویسم...   اولین قدم پسر مامان   ملوسک من...رادوین جونم طی گذشت ده روز به خوبی قدم بر میداری گاهی اوقاتم میدوی   درست همون لحظه ای که خوابیدی و من فکر می کنم دیگه وقتشه بزارمت توی تختت، چشمات باز می شه و انگار ساعت ها بوده که خواب بودی و دیگه قصد لحظه ای پلک روی هم گذاشتن رو نداری...عاشق داتس گفتناتیم ...داتس درست همون لحظه ای که باید بیدار باشی، خواب عمیق میاد سراغت... درست همون لحظه ای که پوشکت رو عوض کردم و با خیال راحت داریم با هم بازی می کنیم، یه اتفاق تازه اون تو می  افته... ...
12 خرداد 1393

تولدت مبارک ...

    زیبای من... فردا تولد توست؛ دستانم تهی؛ با ذهنی سر شار از شوق فردا؛ به در باغ آسمان رفتم؛ ماه زل زده نگاه میکرد؛ تا تکه ابری چشمان ماه را بست از دیوار تاریکی بالا رفتم؛ آنقدر ستاره چیدم که صبح از دستانم گل خورشید روئید هدیه ای از آسمان برای؛ روز تولدت رسید. و دیدم هیچ چیز گلم را   جز عشق   لایق نیست ... رادوین عزیزم....عشق مامان و بابا تولد تو زیباترین و اهورایی ترین ارمغان زند گیمان تولد تو قشنگ تریت اتفاق زندگیمان تولد تو آر...
15 ارديبهشت 1393

مادر ...

                وقتی مادر باشی، همه لحظه لحظه ها رو لذت میبری، شیرینی اش هیچ وقت دلت را نمی زنه ... و این همه خوشبختی دلت رو می بره و تو ... مادر ... باید یادت باشه شکرگزار باشی از دریای رحمتی که همیشه به تو سخاوتمندانه بخشیده است .  انگار همین دیروز بود دست های کوچولوشو بوسیدم و از دیدنش دلم ضعف رفت... امروز رادوینم با دندان کوچکش همه چیز را گاز می زنه... روی پاهای کوچولوش می ایسته... وقتی قدم بر می دارد من و بابا قدم های کوچکت را که می لرزه می شماریم بلند بلند ... یک... دو ...سه ... واااای افتاد... بلند شو بیا رادوین جون.. و باز دوباره .....
14 ارديبهشت 1393

شبنم عزیزم ... تبریک

خدایا ممنونم ازت  ٢٦ فروردین ساعت ٩ صبح زمین و اسمون نور بارون شده ... همه جا واسم گل بارون شده ... اخه دوست عزیزم شبنم صبورم بعد سال ها انتظار مامان شده ... خدایا ممنونم ازت سیل اشکهایم امدند تا غم تمام روزهای شبنم بی فرزند را ببرند ... امدند تا روحی را شستشو دهند که ازرده بود از سال ها انتظار ... شبنم صبورم مبارک باد بر تو این معجزه ی زیبای الهی ! مبارک باد بر تو این افتخار واسطه ی هستی شدن اشرفی دیگر از مخلوقات عالم هستی ... و مبارک باد بر تو سرودن زیباترین سرود عاشقانه ... ترانه ی مادری ... و زین پس تمام دنیایت را بارانی از عشق خواهد پوشاند و تو همواره زیر این باران زیبا چونان چشمان نمناک از اشک عاشقی ...
28 فروردين 1393

مرواریدت مبارک ...

  خدا جونم ممنونم ...دیگه جدی جدی داشتم نگران میشدم ... اخه مروارید کوچولوی پسرم تو صدفش قایم شده بود چه سال خوبی اخ جووون  یه کم دعا کنم خدایا انقدر چیزهای خوب به من دادی که هر لحظه و هر ثانیه هم شکرت را کنم کم است..رفیق روزای سخت و اسون زندگیم همراه همه روزایی که صدات میکردم و خیلی زود خودتو بهم میرسوندی اگرچه که خیلی سرت شلوغ بود دوست دارم... عاشقانه دوست دارم و میپرستمت که پرستش فقط مختص  وجود مهربون توست و بس....  البته بگما نه ازون مدل پرستیدنا که شبانه روز سر سجادت اشک بریزم ازون پرستیدنها که میخوام فدات شم که میخوام تا صبح بشینیم با هم گپ بزنیم من غز بزنم تو گوش بدی من نق بزنم ازون چیزا ...
26 فروردين 1393