چهار ماهگی رادوین

سلام عشقم، روزها و ساعت ها به سرعت میگذرند و تو روز به روز شیرین تر و تو دل برو تر میشی. 

چهار ماهگیت هم رسید و واکسن شما هفتم مرداد ماه مصادف بود با شب احیا.طبق برنامه واکسن

  چهارماهگی را هم زدی و این بار هم خداروشکر مثل دوماهگی زیاد اذیت نشدی. البته هر 4 ساعت

قطره استامینوفن را بهت میدادیم که همین باعث شد تبت زیاد بالا نره و فقط کمی بعدازظهرش گریه و

بی تابی کردی  و شبش را خیلی راحت خوابیدی  و تب مختصری هم که داشتی تا فردا

عصرش برطرف شد. 

 واسه چکاپ چهارماهگی هم خوشبختانه همه چیز روبراه بود ، وزنت ٨کیلو و قدت هم٦٦ سانتیمتر

شده بود. هزار ماشاالله تا الان رشدت خیلی خوب بوده و دکتر هم گفت که هنوز نیازی به

غذای کمکی نداره و شیر مادر واسش کافیه. ولی توی این مدت چهار ماه تا حالا بیشتر از یک

ساعت نشده که از تو دور باشم امیدوارم که این روزها هم به راحتی بگذره و در پناه خدا شاهد

بزرگتر شدنت باشیم.

و اما از اینها که بگذریم بریم سراغ مهارتهای شما که در این یک ماهه بهشون دست پیدا کردی. 

 اول از همه اینکه دقیقا دو روز قبل از چهارماهگیت بود که تونستی کاملا غلت بزنی و از اون به بعد

دیگه باهات مشکل داریم یعنی به محض اینکه میذاریمت رو زمین سریع غلت میزنی و بینیتو میکشی

به زمین طوری که کاملا قرمز میشه. جدیدا هم مثل آدم بزرگا یه وری غلت میزنی و روی یه

شونه میخوابی.

درد دندونت هم بیشتر شده و هر چیزی که به دستت میرسه فورا میخوای بکنی توی دهنت.

الهی قربونت بشم کاملا مشخصه که درد داری  بعضی وقتها دستت توی دهنته و ناله

میکنی. امیدوارم که زودتر از این درد هم خلاص بشی و اون مرواریدهای سفید رو بتونیم به

زودی ببینیم.

خنده هات الان کاملا صدا دار شده و بعضی وقتها که سرحالی(مخصوصا صبحها که از خواب

بیدار میشی) باهات که بازی میکنیم از ته دل میخندی و با صدای خنده هات دل ما رو آب میکنی

عزیز دلم. فدای لحظه لحظه های با تو بودن بشم اصلا فکر نمیکردم که مادر شدن اینقدر

شیرین باشه. خدا همه بچه ها رو واسه پدر و مادرشون حفط کنه و همینطور سایه همه پدر و

مادرها روسر بچه هاشون.

گرفتن را هم الان دیگه کاملا یاد گرفتی ، یعنی هر چیزی رو که جلوی صورتت میاریم دستاتو بالا

میاری و میگیریش. دندونیتو الان میتونی تا چند دقیقه ای توی دستت نگهداری البته بماند که بعضی

وقتها میکوبیش توی چشمت

دستات رو به شکل دعا کردن میاری بالا نگه میداری نگاهش میکنی که خیلی خنده داره

وقتی بابایی رو میبینی کلی صدای ذوق در میاری فدات بشم الهی

آهان یادم رفت بگم وقتی گرسنه میشی با گریه میگی ماما الهی مامان فدای تو گل پسر بشه

خدایا مثله همیشه ازت ممنونم مراقب رادوینم باش

دوستت دارم عزیزم و به امید روزی هستم که باعث افتخار من و پدرت بشی.